آویساآویسا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه سن داره

آویسا به پاکی آب

شب یلدای تو ای گل مبارک

 به صد یلدا الهی زنده باشی / انار وسیب وانگورخورده باشی اگریلدای دیگرمن نباشم، تو باشی وتو باشی وتو باشی دختر عزیزم این عکسو تو مهد ازت گرفتن این شعرم  تو مهد بهت یاد دادن   "شب یلدا شب زیبا بلندترین شب توی سال توی سرما وقتی که شادی می کنیم تو این شبها به زیر کرسی می شینیم با بچه ها قصه می گن پدر بزرگ مادر بزرگ هی فال حافظ می گیرن بزرگترها چه خوب و قشنگه شب یلدا "  (لطفا با آهنگ لب کارون بخونید)   امیدوارم همه سالهای زندگیتو با شادی بگذرونی عزیز دلم     شب یلدا همیشه جاودانی است / زمستان را بهارزندگانی است شب یلدا شب فر و کیان است / نشان ازسنت ایرانیان است   &nbs...
28 آذر 1392

نبودن 10 روزه!!!!

سلام دوستای گلم مرسی که همیشه به ما سر می زنین و با نظراتتون باعث دلگرمی هستین روز 5 مهر آویسا به همراه جمعی از خانواده به پیاده روی خانوادگی رفت   البته اینقدر شلوغ بود که نمی شد پیاده روی کرد. ما هم که اصلا برای جوایزش نرفته بودیم هدف فقط پیاده روی بود اخه واسه جذب مردم یه سری جوایز در نظر گرفته بودن که همش   الکی بود ولی عیب نداره چون خوش گذشت فقط روز جمعه ای نتونستیم بخوابیم   اینم دو تا عکس از آویسا تو اون روز :   تو هفته پیش عسل خاله مریض شد و بد جوری تب کرده بود و آخر سر کارش به سرم یا به قول خودش سلن کشید خاله برات بمیره   البته الان خدا رو شکر خیلی بهتر شده ...
15 مهر 1392

بسته شدن مهد کودک و یه هفته خوش گذرونی!!!!!

  سلام به دوستای عزیزم آویسا جونم تو هفته گذشته کلی خبر بود. اول از همه اینکه مهد کودکت تعطیل     شد و تو باید به مهد جدید بری !!! البته در این حدم ناراحت نبودی ها   با تعطیلی مهد کودک تو یه هفته پیش مامان مریم موندی و هر کاری که دلت می خواستو تو این یه هفته انجام دادی دیگه این که خاله فریبا کار شناسی ارشد قبول شد و رفت برای ثبت نام خاله زری هم این هفته اومد خونه مامان مریم و کلی خوش گذروندیم فقط بدیش این بود که تو نمی تونستی شب ها با ما بیدار بمونی !!ولی روزا کلی بازی میکردی عزیز دلم این هفته عکس پرسنلی هم گرفتی خیلی خوردنی هستی گلم     راستی تا یادم نرفته ا...
23 شهريور 1392

یه سری عکس جدید...

سلام دوستای عزیز امیدوارم حال همتون خوب باشه و سر حال باشین آویسا دوباره برگشت خاله فریبا و عمو میثم اومده بودن خونمون منم اولش خواب بودم ولی کم کم سر حال اومدم بعد از اینم که از خواب بیدار شدم شروع کردم به بازی بدن معطلی!! بعد از ظهرم همه با هم رفتیم بیرون آویسا خانم که کلی خرید کرد و بازی کرد و خوش گذروند ...
29 مرداد 1392